تو و من

موضوعات مختلف

تو و من

موضوعات مختلف

سمینار انوشه انصاری در تهران برگزار شد

در تهران بیش از ۶۰۰ نفر از علاقمندان با حضور در فرهنگسرای ارسباران در سمینار ماهنامه نجوم در خصوص سفر انوشه انصاری شرکت کردند


سرانجام با پرواز انوشه انصاری مرزهای فضا پس از ۵۰ سال از آغاز سفر انسان به فراسوی مدار زمین به روی ایرانیان گشوده شد.


انوشه انصاری که به همراه گروه ۱۴خدمه ایستگاه بین المللی فضایی،‌میخاییل تورین و مایکل لوپز عازم فضا شد ،‌ هم اکنون در ایستگاه مشغول انجام آزمایشهای علمی است که بر اساس قرار داد همکاری با آژانس فضایی اروپا باید در ۴ مورد مربوط به پزشکی انجام دهد. در همین حال وی با ادامه نوشتن و ارسال مطالب خود به وبلاگی که از سوی بنیاد جایزه ایکس برای او در نظر گرفته شده تبدیل به نخستین انسانی شده است که از فضا وبلاگ می نویسد.




سفر انوشه انصاری که از قبل به دلیل حضور نخستین بانوی فضا گرد جهان در مدار مورد توجه قرار داشت اینک به دلیل رفتار حرفه ای و متفاوت ا و است که در کانون خبری قرار گرفته است. آژانس فضایی اروپا ،‌روسیه و همراهان انوشه انصاری رفتار حرفه ای او را در خلال این سفر ستوده اند و حتی مایکل لوپز که خود از مخالفان توریست فضایی بوده است ا دیدن رفتار انوشه انصاری اعلام کرد اگر توریست فضایی انسانی همانند انوشه است من از این مقوله حمایت می کنم.


در همین حال به دلیل نقش انوشه انصاری در صنایع فضایی و تاثیری که او بر جریان سفرهای فضایی خصوص گذاشته است حضور او در فضا مورد توجه بیشتری قرار گرفته است.


از سوی دیگر این سفر در ایران نیز مورد توجه جدی قرار گرفته است. پس از آنکه ماهنامه نجوم در گفتگویی اختصاصی به گفتگو با انوشه انصاری پرداخت و سپس در ارتباطی تلفنی شبکه ۴ سیما و برنامه آسمان شب به تهیه کنندگی سیاوش صفاریان پور انوشه انصاری با مردم ایران گفتگو کرد توجه رسانه های ایرانی دیگر نیز به این موضوع جلب شد. اگر تا پیش از آن خبرگزاریهای خارجی از توجه اندک محافل خبری ایران به این سفر و توجه تنها مانهامه نجوم به این موضوع اشاره می کردند اما بعد از آن با موجی از اخبار در این خصوص مواجه شدند.


‌پژوهشگاه هوا - فضا، انجمن نجوم ایران و سازمان فضایی ایران نیز باصدور بیانیه هایی از این عمل انوشه انصاری تقدیر کردمد.




روز پ‍نجشنبه ۳۰ شهریور نیز در تهران سمینار ماهنامه نجوم با موضوع سفر به فضا و با تمرکز بر پرواز انوشه انصاری برگزار شد. این سمینار در فرهنگسرای هنر با حمایت پژوهشگاه هوا - فضا و همکاری برنامه تلویزیونی آسمان شب (شبکه ۴ سیما) برگزار شد. در این نشست ۳ سخنرانی و یک بخش ‍پرسش و پاسخ برای چمع پر شمار علاقه مندان به اکتشفات فضایی پ سفر نخستین ایرانی به فضا برگزار شد. شهرام یزدان پناه، کارشناس پژوهشگاه خوا-فضا در خصوص پرتابه های سایوز صحبت کرد و سپس پوریا ناظمی، دبیر گروه علم روزنامه جام جم و همکار تحریره ماهنامه نجوم، به ارایه گزارشی از داستان پرواز انوشه انصاری و داستان زندگی او را ارایه نمود . پس از آن بابک امین تفرشی،‌سردبیر ماهنامه نجوم، با ارایه توضیحاتی در خصوص آزمایشهای علمی انوشه در مدار و اهمیت سفر او و همچنین آینده سفرهای اکتشافی انسان در فضا و گردشگری فضایی پرداخت.


در این برنامه بخشهایی از صحبتهای انوشه انصاری با شبکه ۴ سیما و همچنین کلیپهایی از پرواز او که از سوی سیاوش صفاریان پور آماده شده بود پخش شد.


حدود ۶۰۰ نفر از هموطنان در فرهنگسرای ارسباران گرد هم آمده بودند تا در این برنامه حضور پیدا کنند. ماهنامه نجوم امیدوار است که فیلم کامل این برنامه شامل تصاویر و فیلم های سفر خانم انصاری به ایستگاه فضایی طی یک ماه آینده به علاقه‌مندان ارایه کند.



منبع:http://www.nojum.ir

سمینار انوشه انصاری در تهران برگزار شد

در تهران بیش از ۶۰۰ نفر از علاقمندان با حضور در فرهنگسرای ارسباران در سمینار ماهنامه نجوم در خصوص سفر انوشه انصاری شرکت کردند

سرانجام با پرواز انوشه انصاری مرزهای فضا پس از ۵۰ سال از آغاز سفر انسان به فراسوی مدار زمین به روی ایرانیان گشوده شد.

انوشه انصاری که به همراه گروه ۱۴خدمه  ایستگاه بین المللی فضایی،‌میخاییل تورین و مایکل لوپز عازم فضا شد ،‌ هم اکنون در ایستگاه مشغول انجام آزمایشهای علمی است که بر اساس قرار داد همکاری با آژانس فضایی اروپا باید در ۴ مورد مربوط به پزشکی انجام دهد. در همین حال وی با ادامه نوشتن و ارسال مطالب خود به وبلاگی که از سوی بنیاد جایزه ایکس برای او در نظر گرفته شده تبدیل به نخستین انسانی شده است که از فضا وبلاگ می نویسد.

 

سفر انوشه انصاری که از قبل به دلیل حضور نخستین بانوی فضا گرد جهان در مدار مورد توجه قرار داشت اینک به دلیل رفتار حرفه ای و متفاوت ا و است که در کانون خبری قرار گرفته است. آژانس فضایی اروپا ،‌روسیه و همراهان انوشه انصاری رفتار حرفه ای او را در خلال این سفر ستوده اند و حتی مایکل لوپز که خود از مخالفان توریست فضایی بوده است ا دیدن رفتار انوشه انصاری اعلام کرد اگر توریست فضایی انسانی همانند انوشه است من از این مقوله حمایت می کنم.

در همین حال به دلیل نقش انوشه انصاری در صنایع فضایی و تاثیری که او بر جریان سفرهای فضایی خصوص گذاشته است حضور او در فضا مورد توجه بیشتری قرار گرفته است.

از سوی دیگر این سفر در ایران نیز مورد توجه جدی قرار گرفته است. پس از آنکه ماهنامه نجوم در گفتگویی اختصاصی به گفتگو با انوشه انصاری پرداخت و سپس در ارتباطی تلفنی شبکه ۴ سیما و برنامه آسمان شب به تهیه کنندگی سیاوش صفاریان پور انوشه انصاری با مردم ایران گفتگو کرد توجه رسانه های ایرانی دیگر نیز به این موضوع جلب شد. اگر تا پیش از آن خبرگزاریهای خارجی از توجه اندک محافل خبری ایران به این سفر و توجه تنها مانهامه نجوم به این موضوع اشاره می کردند اما بعد از آن با موجی از اخبار در این خصوص مواجه شدند.

‌پژوهشگاه هوا - فضا، انجمن نجوم ایران و سازمان فضایی ایران نیز باصدور بیانیه هایی از این عمل انوشه انصاری تقدیر کردمد.

 

روز پ‍نجشنبه ۳۰ شهریور نیز در تهران سمینار ماهنامه نجوم با موضوع سفر به فضا و با تمرکز بر پرواز انوشه انصاری برگزار شد. این سمینار در فرهنگسرای هنر با حمایت پژوهشگاه هوا - فضا و همکاری برنامه تلویزیونی آسمان شب (شبکه ۴ سیما) برگزار شد. در این نشست ۳ سخنرانی و یک بخش ‍پرسش و پاسخ برای چمع پر شمار علاقه مندان به اکتشفات فضایی پ سفر نخستین ایرانی به فضا برگزار شد. شهرام یزدان پناه، کارشناس پژوهشگاه خوا-فضا در خصوص پرتابه های سایوز صحبت کرد و سپس پوریا ناظمی، دبیر گروه علم روزنامه جام جم و همکار تحریره ماهنامه نجوم، به ارایه گزارشی از داستان پرواز انوشه انصاری و داستان زندگی او را ارایه نمود . پس از آن بابک امین تفرشی،‌سردبیر ماهنامه نجوم، با ارایه توضیحاتی در خصوص آزمایشهای علمی انوشه در مدار و اهمیت سفر او و همچنین آینده سفرهای اکتشافی انسان در فضا و گردشگری فضایی پرداخت.

در این برنامه بخشهایی از صحبتهای انوشه انصاری با شبکه ۴ سیما و همچنین کلیپهایی از پرواز او که از سوی سیاوش صفاریان پور آماده شده بود پخش شد.

حدود ۶۰۰ نفر از هموطنان در فرهنگسرای ارسباران گرد هم آمده بودند تا در این برنامه حضور پیدا کنند. ماهنامه نجوم امیدوار است که فیلم کامل این برنامه شامل تصاویر و فیلم های سفر خانم انصاری به ایستگاه فضایی طی یک ماه آینده به علاقه‌مندان ارایه کند.

البته خود من هم در آن مراسم شرکت داشتم.امیدوارم بتوانم در پست های بعدی گزارش شخصی خود را ارایه دهم.

منبع:http://www.nojum.ir

سلام به جهان(انوشه انصاری)

سرانجام اینجا هستم... سفری طولانی و لی بسیار با ارزش بود ... پس بگذارید از اول شروع کنم. روز (پرتاب) در بایکونور برای ما بسیار زود شروع شد. ما ساعت 1 بامداد از خواب بلند شدیم و صبحانه مختصری خوردیم و نوشیدنی مختصری نوشیدیم. پس از آن لباس سرتاسری سفید رنگی را که باید زیر لباس فضایی خود می پوشیدیم به تن کردیم تا به محل پرواز برویم.

انوشه انصاری در حال امضای در اتاقش در هتل فضانوردان، بایکنور، قزاقستان
انوشه انصاری در حال امضای در اتاقش در هتل فضانوردان، بایکنور، قزاقستان

این تصویر از تلویزیون اینترنتی ناسا برداشته شده است.

دعای مختصری کردیم و هنگامیکه اتاق‌هایمان را ترک می‌کردیم برروی در اتاق‌هایمان امضا کردیم.

این رسمی است که از زمان یوری گاگارین باب شده است. آنها می‌گفتند که روز بعد از پرواز یوری، زمانی که خدمتکار برای تمیز کردن اتاق او آمده بود، سعی در تمیز کردن امضای تاریخی اولین فضانورد جهان کرده بود که جلوی او را گرفته بودند.

به هر حال امضای من هم اکنون در کنار گرگ اولسن ، سومین فضا‌گرد تاریخ و مارکوس پانتس، نخستین فضانورد برزیلی حک شده است.

 

قبل از ترک اتاق با مادربزرگم تماس گرفتم، چون او اینجا در بایکونور نیست و او برای من آرزوی موفقیت و بازگشتی امن کرد.بعد از آن آماده شدیم تا سوار اتوبوسی بشیم که ما را از هتل مرکز فضایی به محل پرتاب می رساند. از در هتل تا اتوبوس پیاده روی کوتاهی داشتیم . در هر 2 طرف بستگان، دوستان و روزنامه نگاران مشغول عکس انداختن و فیلم برداری بودند. در زیر نو ر دوربین ها من توانستم همه اعضا خانواده ام را که برای پرتاب آمده بودند را ببینم.

آنها در آن ساعات ابتدایی صبح آنجا آمده بودند تا آغاز سفر بزرگ مرا ببینند.مادرم گریه می کرد و بقیه هم سعی می کردند تا نگرانی خود را بروز ندهند.ما سوار اتوبوس شدیم و راه خود را به سوی محل پرتاب پیش گرفتیم . در تمام این ساعات به طرز عجیبی آرام بودم . قبلا گمان می کردم در صبح روز پرتاب بسیار عصبی باشم اما برایم تعجب برانگیز بود که هیچ وحشت یا نگرانی را احساس نمی کردم.

ما به ساختمانی که باید برای پرواز آماده می شدیم منتقل شدیم و به اتاق مخصوص پوشیدن لباس های فضاییمان شدیم.یک به یک وارد اتاق شدیم. ابتدا میشا تورین فبعد مایکل لوپز و سپس من وارد اتاق شدیم.بعد از اینکه هر سه نفر لباسهایمان را پوشیدیم وارد اتاقی با دیوار شیشه ای شدیم که مقامات آخرین تاییدیه ها را اعلام کنند و همینطور آخرین بررسیها در خصوص لباسهایمان را انجام دادیم. در سوی دیگر دیوار شیشه ای ، مادرم، خواهرم آتوسا و همسرم حمید حضور داشتند و در ردیف جلو نشسته بودند. همینطور خانواده میشا و مایکل هم حضور داشتند اتاق پر از خبرنگاران بود و مدتی انجا نشستیم و سعی کردیم با زبان اشاره با خانواده هایمان که گروه گروه وارد اتاق می شدند و انرا برای گروه بعدی ترک می کردند صحبت کنیم. فکر کنم وضع ما خیلی خنده دار شده بود چرا که با آن لباسها ی عجیب داشتیم با حرکات دست و بدن سعی می کردیم صحبت کنیم...

ما آزمون نشت لباس را پشت سر گذاشتیم و مقامات وضع را برای رفتن مناسب اعلام کردند. ما دوباره به سوی اتوبوس همراهی شدیم در حالیکه مردم و خبرنگاران ما را در بر گرفته بودند. رسم دیگر توقفی کوتاه در برابر اتوبوس برای پسرها بود که گویا این رسم هم از زمان گاگارین باب شده است. خوشبختانه من در این آزمون و تجربه حضور نداشتم و فقط به شکل ذهنی گروه را همراهی کردم.

ما در پای راکت ایستادیم و قدم برروی پله های کوچکی گذاشتیم که ما را به سوی آسانسور کوچکی که ظرفیت 3 نفر را داشت هدایت می کرد. ما سوار شدیم و به قسمت بالایی رفتیم که وارد کپسول شویم ما بعد از گذر از یک مدخل چادری وارد مدول مسکونی کپسول فضایی سایوز شدیم .

من پیشاپیش بقیه وارد شدم و هنوز بسیار آرام بودم. هیجان زده ولی بسیار آرام. فکر کنم ضربان قلبم هیچ وقت از مرز 100 بار در دقیقه نگذشت ( در شرایط عادی حدود 80 بار در دقیقه می زند) . لبخندی بر چهره من حک شده بود. من نشستم و تسمه‌ها و کمربندها را بستم.لوپز بعد از من وارد شد و در فضای کوچک خود نشست و سرانجام میشا تورین وارد شد. آن هنگام هنوز 2 ساعت با زمان پرتاب فاصله داشتیم و مجموعه‌ای از کارها و بررسیها باید در این مدت انجام می شد.

من تنها 3 مسؤلیت کوچک بر عهده داشتم. روشن کردن شیر انقباضی و انتقال آن بین اتاق سکونت و مدول فرود، باز و بسته کردن شیر پمپ اکسیژن در صورت نیاز (وظیفه مهم و دوست داشتنی) و در اختیار قرار دادن فایلهای داده های پروازی که در نزدیکی من قرار داشت. خوشبختانه چندان پیچیده نبود و من توانستم کارها را بر مبنای نیاز انجام دهم.من تمام مراحل کارهای آنها را قدم به قدم دنبال می کردم و یادداشتهای شخصی را در حاشیه کتابم زمانی که فرصتی می‌شد، می‌نوشتم. سرانجام آن لحظه فرا رسید، شمارش معکوس آغاز شد. لوپز، میشا و من دستهایمان را روی هم گذاشتیم و گفتیم ما اینجا اماده رفتنیم.

من خدا را شکر می کردم که کمکم کرد تا رؤیایم به واقعیت بدل گردد و به خاطر همه چیزهایی که به من ارزانی کرده است. من از او خواستم که در قلب همه عشق را قرار دهد و صلح را برای این مخلوق زیبایی که زمین می خوانیمش به ارمغان اورد.
5... 4 ... 3 .... واقعا دارم می رم ... 2 ... حمید دوستت دارم .... 1 ... و پرتابی آرام

لحظه پرتاب سایوز حامل انوشه انصاری و دو خدمه جدید ایستگاه بین‌المللی فضایی

زمانی که پرتاب سایوز TMA-8 را می دیدم هیچگاه فکر نمی کردم درون کپسول این قدر آرام باشد ... شبیه به بلند شدن یک هواپیما بود – سپس فشار G به ملایمت آغاز شد. من فکر میکنم در نهایت حدود 2 یا 3 برابر فشار طبیعی را تجربه کردیم. بعد از آن مرحله جدا شدن و رها شدن محافظ کپسول اتفاق افتاد. هنوز همه چیز بسیار روان بود. پرتویی از نور کپسول را روشن کرد و قلب مرا گرم می کرد . فکر کنم ان موقع داشتم با صدای بلند می خندیدم. لذتی که در قلب خود احساس می کردم وصف ناپذیر بود ...

جدا شدن آخرین طبقه برای من بسیا رقابل توجه بود و سپس بی وزنی ...

احساس خوشایندی از آزادی که لبخندی را بر چهره همگان نشاند. من به آهستگی از صندلیم بلند شدم و به خندیدن ادامه دادم. من نمی توانستم باور کنم ....

صادقانه بگویم همه چیز هنوز برایم مثل یک رؤیا است. به دلیل اینکه با تسمه های ایمنی محکم بسته شده بودیم من نمی توانستم بیرون را ببینم سرانجام زمانی که در مدار مستقر شدیم توانستیم کلاهخود خود را بالا بزنیم وکمربندها را شل کنیم.

لوپز دستکش را بیرون آورد و دستکش شروع به شنا کردن درون کابین کرد من نمیتوانستم در تمام اینمدت از لبخند زدن و خندیدن جلوگیری کنم... سرانجام توانستم نگاهی به بیرون بیاندازم و برای نخستین بار زمین را ببینم ... اشک بر چهره من روانه شد . من نمی توانستم جلوی اشکهایم را بگیرم ... حتی فکر کردن به آن صحنه بازهم اشکهای مرا روانه می سازد . اینجا سیاره زیبایی است که بخشنده است. در زیر شعاع گرم خورشید ... سرشار از صلح ... سرشار از زندگی ... نه نشانه ای از جنگ و نه نشانه ای از مرزها و نه نشانه ای از مصیبت ها ،فقط زیبایی...

چقدر دوست دارم همه بتوانند چنین تجربه‌ای داشته باشند و آن را در قلب خود احساس کنند. به خصوص آنهایی که در رأس حکومتهای جهان قرار دارند. شاید این تجربه به همه آنها چشم‌انداز جدیدی بدهد و کمک کند تا صلح را برای جهان به ارمغان آورند.

فکر کنم برای الان کافی باشد ... من باید از گشت و گذار در اینجا براتون بنویسم ... الان باید کمی غذای فضایی بخورم و در دور مداری بعدی دوباره به شما خواهم رسید. هم اکنون بر فراز اقیانوس آرام و به سوی مکزیکو در حال حرکتیم.

منبع:http://www.spacescience.ir

سلام به جهان(انوشه انصاری)

سرانجام اینجا هستم... سفری طولانی و لی بسیار با ارزش بود ... پس بگذارید از اول شروع کنم. روز (پرتاب) در بایکونور برای ما بسیار زود شروع شد. ما ساعت 1 بامداد از خواب بلند شدیم و صبحانه مختصری خوردیم و نوشیدنی مختصری نوشیدیم. پس از آن لباس سرتاسری سفید رنگی را که باید زیر لباس فضایی خود می پوشیدیم به تن کردیم تا به محل پرواز برویم.

انوشه انصاری در حال امضای در اتاقش در هتل فضانوردان، بایکنور، قزاقستان
انوشه انصاری در حال امضای در اتاقش در هتل فضانوردان، بایکنور، قزاقستان

این تصویر از تلویزیون اینترنتی ناسا برداشته شده است.

دعای مختصری کردیم و هنگامیکه اتاق‌هایمان را ترک می‌کردیم برروی در اتاق‌هایمان امضا کردیم.

این رسمی است که از زمان یوری گاگارین باب شده است. آنها می‌گفتند که روز بعد از پرواز یوری، زمانی که خدمتکار برای تمیز کردن اتاق او آمده بود، سعی در تمیز کردن امضای تاریخی اولین فضانورد جهان کرده بود که جلوی او را گرفته بودند.

به هر حال امضای من هم اکنون در کنار گرگ اولسن ، سومین فضا‌گرد تاریخ و مارکوس پانتس، نخستین فضانورد برزیلی حک شده است.

 

قبل از ترک اتاق با مادربزرگم تماس گرفتم، چون او اینجا در بایکونور نیست و او برای من آرزوی موفقیت و بازگشتی امن کرد.بعد از آن آماده شدیم تا سوار اتوبوسی بشیم که ما را از هتل مرکز فضایی به محل پرتاب می رساند. از در هتل تا اتوبوس پیاده روی کوتاهی داشتیم . در هر 2 طرف بستگان، دوستان و روزنامه نگاران مشغول عکس انداختن و فیلم برداری بودند. در زیر نو ر دوربین ها من توانستم همه اعضا خانواده ام را که برای پرتاب آمده بودند را ببینم.

آنها در آن ساعات ابتدایی صبح آنجا آمده بودند تا آغاز سفر بزرگ مرا ببینند.مادرم گریه می کرد و بقیه هم سعی می کردند تا نگرانی خود را بروز ندهند.ما سوار اتوبوس شدیم و راه خود را به سوی محل پرتاب پیش گرفتیم . در تمام این ساعات به طرز عجیبی آرام بودم . قبلا گمان می کردم در صبح روز پرتاب بسیار عصبی باشم اما برایم تعجب برانگیز بود که هیچ وحشت یا نگرانی را احساس نمی کردم.

ما به ساختمانی که باید برای پرواز آماده می شدیم منتقل شدیم و به اتاق مخصوص پوشیدن لباس های فضاییمان شدیم.یک به یک وارد اتاق شدیم. ابتدا میشا تورین فبعد مایکل لوپز و سپس من وارد اتاق شدیم.بعد از اینکه هر سه نفر لباسهایمان را پوشیدیم وارد اتاقی با دیوار شیشه ای شدیم که مقامات آخرین تاییدیه ها را اعلام کنند و همینطور آخرین بررسیها در خصوص لباسهایمان را انجام دادیم. در سوی دیگر دیوار شیشه ای ، مادرم، خواهرم آتوسا و همسرم حمید حضور داشتند و در ردیف جلو نشسته بودند. همینطور خانواده میشا و مایکل هم حضور داشتند اتاق پر از خبرنگاران بود و مدتی انجا نشستیم و سعی کردیم با زبان اشاره با خانواده هایمان که گروه گروه وارد اتاق می شدند و انرا برای گروه بعدی ترک می کردند صحبت کنیم. فکر کنم وضع ما خیلی خنده دار شده بود چرا که با آن لباسها ی عجیب داشتیم با حرکات دست و بدن سعی می کردیم صحبت کنیم...

ما آزمون نشت لباس را پشت سر گذاشتیم و مقامات وضع را برای رفتن مناسب اعلام کردند. ما دوباره به سوی اتوبوس همراهی شدیم در حالیکه مردم و خبرنگاران ما را در بر گرفته بودند. رسم دیگر توقفی کوتاه در برابر اتوبوس برای پسرها بود که گویا این رسم هم از زمان گاگارین باب شده است. خوشبختانه من در این آزمون و تجربه حضور نداشتم و فقط به شکل ذهنی گروه را همراهی کردم.

ما در پای راکت ایستادیم و قدم برروی پله های کوچکی گذاشتیم که ما را به سوی آسانسور کوچکی که ظرفیت 3 نفر را داشت هدایت می کرد. ما سوار شدیم و به قسمت بالایی رفتیم که وارد کپسول شویم ما بعد از گذر از یک مدخل چادری وارد مدول مسکونی کپسول فضایی سایوز شدیم .

من پیشاپیش بقیه وارد شدم و هنوز بسیار آرام بودم. هیجان زده ولی بسیار آرام. فکر کنم ضربان قلبم هیچ وقت از مرز 100 بار در دقیقه نگذشت ( در شرایط عادی حدود 80 بار در دقیقه می زند) . لبخندی بر چهره من حک شده بود. من نشستم و تسمه‌ها و کمربندها را بستم.لوپز بعد از من وارد شد و در فضای کوچک خود نشست و سرانجام میشا تورین وارد شد. آن هنگام هنوز 2 ساعت با زمان پرتاب فاصله داشتیم و مجموعه‌ای از کارها و بررسیها باید در این مدت انجام می شد.

من تنها 3 مسؤلیت کوچک بر عهده داشتم. روشن کردن شیر انقباضی و انتقال آن بین اتاق سکونت و مدول فرود، باز و بسته کردن شیر پمپ اکسیژن در صورت نیاز (وظیفه مهم و دوست داشتنی) و در اختیار قرار دادن فایلهای داده های پروازی که در نزدیکی من قرار داشت. خوشبختانه چندان پیچیده نبود و من توانستم کارها را بر مبنای نیاز انجام دهم.من تمام مراحل کارهای آنها را قدم به قدم دنبال می کردم و یادداشتهای شخصی را در حاشیه کتابم زمانی که فرصتی می‌شد، می‌نوشتم. سرانجام آن لحظه فرا رسید، شمارش معکوس آغاز شد. لوپز، میشا و من دستهایمان را روی هم گذاشتیم و گفتیم ما اینجا اماده رفتنیم.

من خدا را شکر می کردم که کمکم کرد تا رؤیایم به واقعیت بدل گردد و به خاطر همه چیزهایی که به من ارزانی کرده است. من از او خواستم که در قلب همه عشق را قرار دهد و صلح را برای این مخلوق زیبایی که زمین می خوانیمش به ارمغان اورد.
5... 4 ... 3 .... واقعا دارم می رم ... 2 ... حمید دوستت دارم .... 1 ... و پرتابی آرام

لحظه پرتاب سایوز حامل انوشه انصاری و دو خدمه جدید ایستگاه بین‌المللی فضایی

زمانی که پرتاب سایوز TMA-8 را می دیدم هیچگاه فکر نمی کردم درون کپسول این قدر آرام باشد ... شبیه به بلند شدن یک هواپیما بود – سپس فشار G به ملایمت آغاز شد. من فکر میکنم در نهایت حدود 2 یا 3 برابر فشار طبیعی را تجربه کردیم. بعد از آن مرحله جدا شدن و رها شدن محافظ کپسول اتفاق افتاد. هنوز همه چیز بسیار روان بود. پرتویی از نور کپسول را روشن کرد و قلب مرا گرم می کرد . فکر کنم ان موقع داشتم با صدای بلند می خندیدم. لذتی که در قلب خود احساس می کردم وصف ناپذیر بود ...

جدا شدن آخرین طبقه برای من بسیا رقابل توجه بود و سپس بی وزنی ...

احساس خوشایندی از آزادی که لبخندی را بر چهره همگان نشاند. من به آهستگی از صندلیم بلند شدم و به خندیدن ادامه دادم. من نمی توانستم باور کنم ....

صادقانه بگویم همه چیز هنوز برایم مثل یک رؤیا است. به دلیل اینکه با تسمه های ایمنی محکم بسته شده بودیم من نمی توانستم بیرون را ببینم سرانجام زمانی که در مدار مستقر شدیم توانستیم کلاهخود خود را بالا بزنیم وکمربندها را شل کنیم.

لوپز دستکش را بیرون آورد و دستکش شروع به شنا کردن درون کابین کرد من نمیتوانستم در تمام اینمدت از لبخند زدن و خندیدن جلوگیری کنم... سرانجام توانستم نگاهی به بیرون بیاندازم و برای نخستین بار زمین را ببینم ... اشک بر چهره من روانه شد . من نمی توانستم جلوی اشکهایم را بگیرم ... حتی فکر کردن به آن صحنه بازهم اشکهای مرا روانه می سازد . اینجا سیاره زیبایی است که بخشنده است. در زیر شعاع گرم خورشید ... سرشار از صلح ... سرشار از زندگی ... نه نشانه ای از جنگ و نه نشانه ای از مرزها و نه نشانه ای از مصیبت ها ،فقط زیبایی...

چقدر دوست دارم همه بتوانند چنین تجربه‌ای داشته باشند و آن را در قلب خود احساس کنند. به خصوص آنهایی که در رأس حکومتهای جهان قرار دارند. شاید این تجربه به همه آنها چشم‌انداز جدیدی بدهد و کمک کند تا صلح را برای جهان به ارمغان آورند.

فکر کنم برای الان کافی باشد ... من باید از گشت و گذار در اینجا براتون بنویسم ... الان باید کمی غذای فضایی بخورم و در دور مداری بعدی دوباره به شما خواهم رسید. هم اکنون بر فراز اقیانوس آرام و به سوی مکزیکو در حال حرکتیم.

منبع:http://www.spacescience.ir